از خیلیها بپرسیم: «چرا ثروت ندارید؟» میگویند: «سرمایه نداریم! آنهایی که سرمایه داشتهاند راحت به ثروت رسیدهاند.» برخی که دقیقترند میگویند: «دانش و مهارتهای ثروت افزا نداریم.» اگر چه سرمایه، دانش و مهارت، لازمههای ثروتند ولی خیلیها این ۳ مؤلفه را دارند، اما همچنان ثروت ندارند. عامل اساسی ثروت چیز دیگریست که در این مقاله به آن میپردازیم.
فهرست
- نیاز ما به ثروت
- بهرهوری چیست؟
- مدیریت زمان، آغاز بهرهوری
- چگونه مدیریت زمان به کار میآید؟
- ضمیمه: نسبت بهرهوری با قناعت و شکرگزاری
نیاز ما به ثروت
انسان غربی، تمدنی در راستای بهشت زمینی خودش ساخت تا به رفاه برسد. رفاهی که با استعمار جوامع و استثمار نوابغ و سرقت منابع به دست آورد و با اعتماد به تکنولوژی، خود را پیشرفته و مترقی دید و دیگران، عقبمانده و وحشی! حال آن که مترقی کسی است که بویی از انسانیت برده و وحشی کسی است که بر دیگران حمله میبرد و آنان را به استثمار میکشد. بهشت زمینی غربیان، باغ وحش مدرنی بیش نیست که با قفسهایی به نام قوانین، کنترل میشود!
ما به دنبال گسترش عدالت، انسانیت و محبتیم و به دورانی باور داریم که تمدن جهانی صالحان بر زمین محقق میشود. دورانی که در قرآن[1] و تورات و زبور[2] وعده داده شده و ما برای چنین روزی حرکت میکنیم.
برای تحقق این آرمان، پاسداری از انسانیت، گسترش محبت و عدالت و… نیاز به قدرت (یعنی تمکّن) داریم. یکی از اینها، تمکن مالی و ثروت است. متأسفانه بسیاری به علت درک ناقص از دین، فکر میکنند کسب ثروت کار ناپسندی است! استدلال معیوب آنها این شکلی است:
- الف) ثروت مساوی مادیات است.
- ب) مادیات کـــــــــلاً بد است.
- پس) ثروت کـــــــــلاً بد است.
در حالی که استدلال درست این گونه است:
- الف) ثـروت شــامــل مادیات و معنویات است.
- ب) تــعــلــق به مادیات و معنویات بــد است.
- پس) تعلّق به ثروت بد است (نه خود ثروت).
تعلّق به ثروت و در نتیجه، انباشت و احتکار آن، باعث ضایع شدن حق طبقهی آسیبپذیر جامعه است[3]، اما کسب ثروت، غیر از انباشت ثروت است. کسب و به جریان انداختن ثروت (چه به صورت صدقه، خمس و زکات، چه به صورت قرض الحسنه و معاملات کسبی، همهی اینها) موجب رونق جامعه است.
ما ثروت را نه مثل سرمایهداری[4] از هر راهی و برای هر مقصودی، بلکه از راه درست و برای مقاصد متعالی میخواهیم. اما چگونه به ثروت دست یابیم؟
عامل ثروت
اگر از شما بپرسم:
«چرا کشورهای ثروتمند، ثروتمندتر میشوند ولی برخی کشورهای فقیر، فقیرتر؟»
چه میگویید؟ پاسخ معمول این است:
«کشورهای ثروتمند، چون سرمایه دارند بیشتر به ثروت میرسند. کشورهای فقیر اگر سرمایه داشته باشند میتوانند به ثروت برسند.»
آنهایی که کمی دقیقترند میگویند:
«کشورهای فقیر، علاوه بر سرمایه، نیروی متخصص ندارند. چون با نیروی متخصص میتوان منابع را به کار گرفت و تولید را رونق داد و ثروت به دست آورد.»
پاسخ قابل تأملی است ولی ویلیام لویس دید متفاوتی در کتاب خود «The Power of Productivity» ارائه داده است. اگر چه نقدهایی بر این کتاب وارد است ولی نتایجِ وی، بر پایهی تحقیقات دوازده سالهی محققان مؤسسهی مکّنزی، قابل تأمل است که عامل فقر، نداشتن «سرمایه» یا «نیروی متخصص» نیست. بسیاری از کشورهای فقیر، هم سرمایه دارند و هم نیروی متخصص. اصل مشکل، نداشتن «بهرهوری» است؛ یعنی بسیاری از کشورهای فقیر، سرمایه دارند ولی بهرهوری از سرمایه ندارند. نیروی کار متخصص دارند ولی بهرهوری از نیروی کار متخصص ندارند. به این مثالها توجه کنید:
- کارمندانی که نیرویشان منبعی مفید برای سازمان است ولی وقت کار مفیدشان در روز به یک ساعت نمیرسد؛
- دانشگاههایی که محققین و اساتید متخصص فراوان دارند، اما تولید دانش کارآمد ندارند؛
- صاحبان کسب و کاری که با وجود منابع مالی و نیروی انسانی، فروش مطلوب ندارند؛
اینها همه ناشی از فقدان بهرهوری بسیاری از سازمانها، نهادهای آموزشی و کسب و کارهاست.
بهرهوری چیست؟
جملهٔ پر مغزی هست که میگوید:
«مهم نیست چقدر امکانات داری، اگر بلد نیستی از آنها به درستی استفاده کنی، هیچ وقت کافی نخواهند بود!»
این جمله اشاره به «بهرهوری» دارد. بسیاری از مردم، سرمایه دارند ولی بهرهوری از سرمایه ندارند. دانش و مهارت دارند ولی بهرهوری از دانش و مهارت ندارند. به اندازهٔ کافی زمان دارند ولی بهرهوری از زمان ندارند. نداشتن بهرهوری یکی از عوامل فقر انسانها و جوامع است[5]. حال، بهرهوری چیست؟
این مفهوم، ترجمهی لفظ «Productivity» است که از ترکیب دو مؤلّفه ایجاد میشود:
۱) Efficiency: یعنی بتوانید کاری را با حداقل امکانات، منابع و انرژی و با بیشترین تأثیر انجام دهید[6]، و این یک ویژگی درونی است.
۲) Effectiveness: یعنی بتوانید نتایج مطلوبی را محقق کنید[7] و این یک ویژگی بیرونی است که به انسان توانایی اثر گذاری بر محیط پیرامونش را میدهد.
ترکیب این دو (ویژگی درونی و بیرونی) با هم، مولّد بودن را نتیجه میدهد. به بیانی سادهتر:
مولّد بودن یعنی با آن چه در اختیار دارید، بهترین نتیجهی ممکن را بدهید.
- بسیاری از سازمانها فاقد یک رهبر کارآمد و مؤثرند تا نیروی انسانی را به جهت بهرهوری هدایت کنند.
- بسیاری از دانشگاهها فاقد متخصصینی کارآمد و مؤثرند تا دانشی بهرهور و منفعت افزا تولید کنند.
- بسیاری از کسب و کارهای نوپا با منابعی که در اختیار دارند محصولی را تولید میکنند اما چون نیاز بازار نیست (یعنی منفعت ملموس ندارد) بهرهوری ندارند.
بهرهوری به تعبیری یعنی تولید منفعت ملموس که نیازی را تأمین کند. پس برای تحول در زندگی باید بهرهوری خود را بالا برد؛ یعنی در هر زمینهای که هستید باید برای دیگران منفعتی ملموس تولید کنید که بنا بر آموزههای قرآن، هر چه برای مردم منفعت دارد، در زمین ماندگار است:
«وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْض[8]»
مدیریت زمان، آغاز بهرهوری
فرض کنیم کسی هیچ سرمایهی مادی ندارد. از کجا بهرهوریش را آغاز کند؟ به راحتی با استفادهی کارآمد (Efficient) و مؤثر (Effective) از سرمایههای غیر مادی مثل «استعداد» و «فرصتها»، بهرهوری (Productivity) آغاز میشود و این مهم با «مدیریت زمان[9]» محقق میشود.
با وجودی که یک شبانهروز برای همهی انسانها، ۲۴ ساعت میگذرد، ولی چگونه بعضی موفق هستند و بعضی دیگر ناموفق؟! کیفیت استفاده از زمانهای زندگی است که تفاوتها را رقم میزند.
انسانهای موفق از لحظات زندگیشان به نحو متفاوتی بهره میگیرند. مثلاً وقتی خیلیها در خواب خوشند، اینها سحرخیزند و کارهایشان را با برنامهریزی انجام میدهند، اهداف واضحی دارند و از اوقاتشان به نحوی کارآمد و مؤثر استفاده میکنند و در نتیجه بهرهوری دارند، یعنی منفعت ملموس برای خودشان و دیگران تولید میکنند. با آموزش دیدن مستمر و ترقی ذهنیت و مهارتها، به خودشان منفعت میرسانند و با فعالیتهای مولد، به دیگران منفعت میرسانند.
اما انسانهای ناموفق، نسبت به لحظات زندگیشان بیتفاوتند. سحر خیز نیستند، برنامهریزی ندارند، چشم اندازهایی در زندگی دارند ولی اهداف واضحی ندارند. اینان از اوقاتشان به نحو کارآمد و مؤثر استفاده نمیکنند؛ در نتیجه بهرهوری ندارند؛ یعنی هیچ منفعت ملموسی برای خودشان و دیگران تولید نمیکنند. برای توسعهی ذهنیت و مهارتهایشان وقت نمیگذارند و یا اگر ارزشی داشته باشند، بلد نیستند چگونه به دیگران ارائه دهند و جریانهای درآمدی ایجاد کنند.
وقتی از زمانهای زندگیتان به نحو کارآمد و مؤثر استفاده میکنید، ارزشتان افزایش مییابد. مدیریت زمان سرآغاز بهرهوری و موفقیت فردی است.
چگونه مدیریت زمان به کار میآید؟
در مدیریت زمان شما اول فعالیتهای هدر دهنده و بیثمر را شناسایی و حذف میکنید، سپس اوقات خالی شده را با ارزشمندترین فعالیتها جایگزین و اولویتبندی میکنید. این کار را با ساماندهی اصول مدیریت زمان و با استفاده از ابزارهای سخت و ابزارهای نرم انجام میدهید.
منظور از اصول مدیریت زمان، ۴ اصلیست که در ساماندهی زمان مؤثرند که شامل:
- ذهن،
- محیط،
- تعاملات،
- غایات.
منظور از ابزارهای سخت، منابعی است که برای مدیریت زمان از آنها استفاده میکنید، مثل تقویم، دفتر یادداشت و حتی موبایلی که برای برنامهریزی استفاده میشود.
منظور از ابزارهای نرم، روشهایی است که برای مدیریت زمان از آنها استفاده میکنید، مثل متدهای برنامهریزی، اولویتبندی، برونسپاری وظایف و…
اگر خواهان موفقیت هستید، برای یادگیری مدیریت زمان و برنامهریزی وقت بگذارید تا ارزشتان بالا برود و بعد بیاموزید چطور ارزشتان را ارائه دهید، به بیانی دیگر چطور منفعتی برای دیگران ایجاد کنید که پاسخگوی نیازشان باشد. در دنیای امروز کسانی موفقترند که نه فقط ارزشمند هستند، بلکه بلدند چطور ارزششان را ارائه دهند.
ما در مقالات دیگر به سایر مزایای استفاده از مدیریت زمان و روشهای آن میپردازیم. با ما همراه باشید.
ضمیمه: نسبت بهرهوری با قناعت و شکرگزاری
ما در این مقاله اشاره کردیم که عامل فقر، فقدان بهرهوری است. ممکن است برخی اشکال کنند که تعالیم روایی میگوید که ثروت در قناعت است نه بهرهوری! مثلاً به دو روایت زیر توجه کنید:
«رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند به داوود (ع) فرمود: …من غنیٰ [یعنی بینیازی] را در قناعت قرار دادم و در حالی که مردم آن را در مال طلب میکنند[10].»
«امام علی (علیه السلام): غنیٰ (و بینیازی) را جست و جو کردم، آن را جز در قناعت نیافتم. شما را به قناعت ترغیب میکنم تا بینیاز شوید[11].»
با فرض احتمال صحت این دو روایت[12]، این دو نکته را بیان میکنیم:
- قناعت در لغت یعنی نسبت به آنچه قسمت شما شده، رضایت داشته باشید[13] و بهرهوری یعنی نسبت به آنچه دارید، به نحو مؤثر و کارآمد استفاده کنید. پس منافاتی با هم ندارند و قناعت، مقدمهی بهرهوری است.
- هر آنچه دارید (از منابع مالی گرفته تا استعدادها و فرصتها)، همگی از نعمتهای الهیست و استفادهی درست از نعمتهای الهی، یکی از مصادیق شکرگزاری است که خدا در قرآن فرموده:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم[14] اگر شکرگزاری کنید، (نعمتها را) بر شما خواهم افزود.»
نتیجه این که بهرهوری یعنی استفادهی کارآمد و مؤثر از نعمتهاست که اگر در جهت درست (یعنی اطاعت و غیر معصیت) به کار رود، نوعی شکرگزاری از نعمتها و موجب فزونی آنهاست و اگر قناعتی نباشد چطور میتوان از داشتهها به نحو کارآمد و مؤثر استفاده کرد؟!
پاورقی
[1]. وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون (الأنبياء/۱۰۵).
[2]. The righteous shall inherit the land, and dwell therein for ever (King James Bible, Psalm 37:29)
[3]. ر.ک: نهج البلاغة، ۵۳۳: قَالَ أمير المؤمنين (علیه السلام): إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللهُ تَعَالَىٰ سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِك.
[4]. Capitalism
[5] عوامل بسیار دیگری برای فقر وجود دارد که این جا به یکی از آنها اشاره شده است.
[6]. مناسبترین معادل برای این مفهوم «کارآمدی+صرفهجویی» است؛ زیرا در دیکشنری Longman آمده:
Efficiency: the quality of doing or using something well and effectively, without wasting time, money, or energy
[7]. Longman Dictionary، مادهی Effective
[8]. آنچه به مردم منفعت میرساند در زمين میماند (سورهی رعد، آیهی ۱۷).
[9]. اشکالی بر این اصطلاح میتوان وارد کرد: مدیریت عملی است که از ارادهی انسان ناشی میشود. اما زمان از ارادهی انسان خارج است. انسان نمیتواند زمان را کنترل کند؛ مگر بندگان ویژهی الهی که آنها نیز به امر خدا عمل میکنند (الأنبیاء/۲۶-۲۷). انسان عادی فقط میتواند کمیت و کیفیت کارهای خود را که در یک ظرف زمان فعلیت مییابد، کنترل کند. بنابراین، اصطلاح مدیریت زمان در معنای حقیقی نیست، بلکه مجاز از مدیریت کارها و اولویتها در ظرف زمان است و ما در ادامه که این اصطلاح را به کار میبریم، مقصودمان همین معنای مجازی است.
[10]. رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اللهِ (صَلّیٰ اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه): إِنِّي وَضَعْتُ الْغِنَىٰ فِي الْقَنَاعَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَ فِي الْمَال (جامع الأخبار (للشعيري)، ص: ۱۸۴؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۷۵، ص: ۴۵۳)؛
[11]. عَنْ أميرِ الْمُؤمِنينَ (عَلَيْهِ الْسَّلَامُ): طَلَبْتُ الْغِنَى فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْقَنَاعَةِ عَلَيْكُمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا (جامع الأخبار (للشعيري)، ص: ۱۲۳؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۶۶، ص: ۳۹۹)؛
[12]. سند هر دو روایت مزبور، مُرسل است. روایت مُرسل روایتی است که مستقیم از معصوم نقل شده ولی نام ناقلان روایت در آن حذف شده است و به همین دلیل، مظنّهی صحت استناد روایت به معصوم تضعیف میشود.
[13]. کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، مادهی قنع.
[14]. سورهی ابراهیم، آیهی ۷
2 پاسخ
بسیار جامع و واضح و کامل و شفاف بود واقعا از زحمات شما سپاسگزارم که وقت گرانبهای خود را گذاشته و چنین مطالب جذابی رو تولید و نشر میدید احسنت اجرکم عندالله…
خواهش میکنم، خدا به شما طول عمر با سلامتی مستمر بدهد.