کامل گرایی را خیلیها فکر میکنند صفت خوبیست ولی اگر بدانید چه عواقبی دارد…! در این مقاله به کامل گرایی، پیامدهای آن و ۱۰ راهکار غلبه بر آن پرداخته شده است.
فهرست
- کامل گرایی چیست؟
- چند نمونه از کامل گرایی
- ریشهی کامل گرایی
- پیامدهای کامل گرایی
- ۱۰ راهکار غلبه بر کامل گرایی
کامل گرایی چیست؟
کامل گرایی یعنی گرایش به کامل بودن یا کامل به نظر رسیدن و با کمالگرایی تفاوت دارد. کمالگرایی یعنی گرایش به کمال و چیز خوبیست در حالی که گرایش به کامل بودن اثرات مخربی دارد.
برای کاملگرا همه چیز باید بیعیب و بینقص باشد پس حاضر نیست هر کاری انجام دهد و اگر هم حاضر شود، آن قدر کارش را طول میدهد تا مطابق استانداردش شود. اما کمالگرا لزوما این طور نیست. او میل به کمال و موفقیت دارد و اگر کاری را ناقص انجام بدهد اما مطمئن شود ذرهای به کمال رسیده، مشکلی ندارد.
از طرف دیگر یک فرق ظریف بین افراد کاملگرا و افراد موفق وجود دارد. این دو ممکن است در نگاه اول شبیه به هم به نظر برسند. اما افراد موفق روی اهداف چالش برانگیز، اما قابل دستیابی تمرکز میکنند و معمولاً از تلاش برای دستیابی به اهداف لذت میبرند در حالی که کاملگراها، اهداف غیرواقع بینانه با استانداردهای بالا دارند و لذتشان محدود بر تحقق اهداف است نه تلاش برای دستیابی به اهداف. به همین علت اغلب ناراضی هستند و خودشان را سرزنش میکنند.
چند نمونه از کامل گرایی
- صرف ۳۰ دقیقه برای نوشتن و بازخوانی یک متن دو پاراگرافی.
- باور به اینکه از دست دادن دو نکته در آزمون نشانه شکست است.
- مقایسه نادرست خود با دیگران.
- اجتناب از انجام بسیاری کارها! چرا؟ چون تلاش بیهوده است مگر اینکه بتوان کامل انجام داد.
- اجتناب از بازی یا یک فعالیت جدید با دوستان! چون میترسند کمتر از حد عالی نشان داده شوند.
ریشهی کامل گرایی
کامل گرایی ریشههای متعددی دارد که یکی از عمده ریشههای آن خانواده است. مثلاً شاید خانواده انتظارات غیر واقع بینانهای داشتهاند یا به شما فشار آوردهاند تا کامل و بینقص باشید که این بر شما اثر گذاشته و باعث شده هر اشتباهی را به عنوان یک شکست مطلق ببینید. یا از روی اشتباه شما را با دیگر هم سن و سالان مقایسه میکردهاند. این در گرایش به کامل بودن بیتأثیر نیست.
علت دیگر فرهنگ محیطی است که در آن زندگی میکنید. مثلاً فرهنگی که اشتباه کردن را بیش از حد قضاوت میکند؛ یا فرهنگی که مقایسه و چشم به هم چشمی را تقویت میکند، همهی اینها در شکل گیری کامل گرایی مؤثر است. با این وجود، هیچ جبر اجتماعی وجود ندارد. آدمها میتوانند خودشان را عوض کنند. اما اگر کاملگراها تلاشی برای تغییر خودشان نکنند، پیامدهای مثبتی نخواهند داشت.
پیامدهای کامل گرایی
کاملگراها در محل کار، بسیار جزئی نگر و طلبکار هستند. با برونسپاری کارها مشکل دارند (چون کسی طبق استانداردهایشان عمل نمیکند) و اینها با کوچکترین اشتباه رنجیده میشوند. پس نه میتوانند مدیر موفقی باشند و نه پروژهها را به درستی انجام دهند.
در روابط شخصی، چون استانداردهای بالایی برای خودشان و دیگران میپیچند، باعث تعارض و استرس در روابط میشوند.
برخی از کاملگراها برای سلامت و تناسب اندام هم رژیمهای سختی میگیرند که ممکن است سلامتیشان را به خطر بیندازد.
از آنجا که خیلی چیزها مطابق استانداردشان نیست، یا کاری را شروع نمیکنند یا اگر شروع کردند، به قدری برای اصلاح جزئیات وقت میگذارند که زمانها و فرصتهای زیادی را از دست میدهند. به همین علت دستاوردهای زیادی در زندگی ندارند و گاهی پیش میآید که خودشان را با افراد موفقتر از خودشان مقایسه میکنند و چون کاملتر از آنها نیستند، خود خوری میکنند. همهی این عوامل منجر به استرس زیاد و تهدید سلامت روانی و جسمانی آنها میشود.
به طور مختصر برای کامل گرایی میتوان این پیامدها را برشمرد:
- اتلاف زمان
- افزایش استرس
- تعارض با دیگران
- نداشتن دستاوردهای فراوان
- از دست دادن فرصتهای فراوان
- خود خوری
- افسردگی و بسیاری عوامل دیگر…
البته این نکته را هم باید اضافه کنم که همهی کاملگراها به یک اندازه دارای این خصیصه نیستند. برخی در حد افراطی و در اغلب جنبههای زندگی کاملگرا هستند که این مشکل برایشان به یک وسواس فکری تبدیل میشود و این، هم به خودشان صدمه میزند و هم به روابطشان. برخی کمتر و در جنبههایی محدود که باعث میشود فرصتهایی را در زندگی از دست بدهند.
به یاد دارم وقتی داشتم پایاننامهی ارشدم را مینوشتم، به قدری گرفتار کامل گرایی شده بودم که این پروژهی تحقیقی تا آخرین فرصت یعنی شهریور ماه طول کشید، چون میخواستم پایاننامهای بینقص و کامل تألیف کنم؛ آخرش در دههی اول مهر (جزو موارد خاص)، دفاع کردم.
الآن بعد از گذشت چند سال، وقتی تورقی در پایاننامهام میکنم، ایرادهایی در آن پیدا میکنم… همان چیزی که فکر میکردم کاملترین دستاورد علمیم بود. الآن به این فکر نمیکنم «حیف، چه اشتباهی کردم!» این اشتباه باعث شد الآن تجربههای بهتری کسب کنم فقط اگر با ذهنیت الآنم به همان گذشته برگردم، این قدر برای این کار وقت نمیگذاشتم.
۱۰ راهکار غلبه بر کامل گرایی
این جا میخواهم چند راهکار برای غلبه بر اهمالکاری با شما در میان بگذارم:
- اشتباه کنید: اغلب افرادی که در محیطی بزرگ شدهاند که هیچ مجالی برای اشتباه کردن نمیدهد، در جنبههایی از زندگی گرفتار کامل گرایی میشوند. پادزهر کامل گرایی، اشتباه کردن است. یک وقتهایی به خودتان مجال بدهید که اشتباه کنید. اما دقت کنید، نمیگویم بروید از روی عمد خطا کنید! اشتباه یعنی کاری برای شما مشتبه شده و فکر میکردید درست بوده، اما بعد متوجه میشوید که شبه درست بوده؛ به این میگویند اشتباه. اگر به خودتان فرصت اشتباه کردن ندهید هیچ وقت نکتههای جدیدی یاد نمیگیرید و هیچ وقت کامل گرایی از شما دفع نمیشود و استرس کارها در شما میماند.
- اهداف واقعبینانه تعیین کنید: تعیین اهداف واقع بینانه گامی حیاتی در مدیریت کارآمد زمان برای کاملگراهاست. اهداف واقعبینانه یعنی پرهیز از تعیین اهداف بیش از حد جاه طلبانه است که ممکن است باعث استرس غیر ضروری و مشکل در دستیابی به آنها شود. اهداف خود را به مراحل کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید و پیشرفت خود را در حین حرکت جشن بگیرید.
- اولویتهایتان را مدیریت کنید: برای مدیریت اولویتها روشهای متعددی هست که ما در دورهی آموزشی «مدیریت اولویتها» به آن پرداختهایم. این جا یک نکتهی ساده اما کاربردی را با شما در میان میگذارم. به کارهایی اولویت بدهید که ۲۰٪ از شما زمان میگیرد اما ۸۰٪ نتایج را برای شما رقم میزند. (مثال گرافیک و زبان) با این نگاه ۲۰/۸۰ که قانون پارتو نام دارد، به اولویتهایتان نگاه بیندازید.
- تمرکز بر فرایند کارها، نه نتیجه: افراد کاملگرا همیشه بر نتایج (آن هم با استانداردهای عالی) تمرکز میکنند. در حالی که نتایج، محصول فرایند است. مثل کارخانهای که کفش تولید میکند. اگر کفش معیوب باشد، خط تولید (یا همان فرایند) را اصلاح میکنند نه خود کفش را. پس بهتر است بر فرایند انجام کارها تمرکز کرد نه نتایج کارها. بهبود تدریجی فرایندها، نتایج عالی خلق میکند.
- روی اهمالکاری خودتان کار کنید: قطعاً آدمهای کاملگرا گرفتار اهمال کاری هستند. ما در مقالهی قبلی به اهمالکاری و راهکارهای غلبه بر آن پرداختهایم. میتوانید به آن رجوع کنید.
- نه گفتن را در خودتان تقویت کنید: منظور ما از «نه گفتن» در این جا، اول به خودتان است. گاهی اوقات کاملگراها بیش از حد برای انجام اصلاح جزئیات وقت میگذارند. شما اگر این طور بودید، به خودتان بگویید: «نه! وقت گذاشتن بیش از حد برای جزئیات وقتم را هدر میدهد. بگذار ناقص باشد.» این ناقصی که این جا شنیدید اغلب اوقات ناقص نیست. بلکه نتیجهی استانداردهای وسواسگونهی کاملگراهاست. همین که از نگاه دیگران مشکلی ندارد کافی است.
- کارها را برون سپاری کنید: اگر برایتان امکان داشت، گاهی اوقات کارها را به دیگران برون سپاری کنید. البته دستور العملهای مشخص و انتظارات شفافی بیان کنید و پیگیری مستمر داشته باشید و با این وجود زیاد سخت نگیرید و بگذارید دیگران با استانداردهای خودشان کار را پیش ببرند. مهم این است که وقت شما برای کارهای مهمتر، آزاد شود.
- روی لذت بردن از لحظهها تمرکز کنید: لازم نیست همه چیز عالی باشد. تمام تلاشتان را بکنید تا در زمان حال زندگی کنید و از لحظهها به همان شکلی که هست لذت ببرید و فرصت های یادگیری خود را معنادار، هدفمند کنید.
- یک تایمر تنظیم کنید: گاهی اوقات، وقتی زمان نامحدودی برای انجام یک کار دارید، وقت زیادی را صرف تلاش برای کامل کردن آن میکنید. سعی کنید برای وظیفهای که باید روی آن کار کنید یک تایمر تنظیم کنید. این به شما کمک می کند تمرکز بیشتری داشته باشید، اهمال کاری را کاهش دهید و نتایج را همان طور که هستند بپذیرید.
- به دنبال پشتیبان حرفهای باشید: داشتن یک سیستم حمایتی قوی می تواند به کاملگراها کمک کند تعادل را حفظ کنند و از افراط در رفتار جلوگیری کنند. این پشتیبانی میتواند از منابع مختلفی باشد، مانند: ۱) دوستان و خانوادهای که تشویق میکنند. ۲) مربیانی که در صورت نیاز راهنمایی و پشتیبانی میکنند. ۳) ارتباط با دیگرانی که تجربیات مشابهی را به اشتراک میگذارند، مثل گروههای آنلاین.