تلاشم در نوشتههایم این است که تا جای ممکن ساده و همراه با تمثیل بنویسم تا عموم مردم استفاده کنند اما مخاطب این نوشتار اندیشهورزانی هستند که نگاهی نقادانه به امور دارند، فلذا اگر ساده نویسی کنم شاید حقّ مطلب ادا نشود. مسألهای که میخواهم مطرح کنم، در اصطلاح «مدیریت زمان» است. مگر زمان قابل مدیریت است؟ اجازه دهید دقیقتر مطرح کنم: مدیریت، رفتاری است که از اختیار انسان ناشی میشود در حالی که زمان فراتر از اختیار انسان است و بلکه انسان مقید در زمان. چگونه این تناقض به اصطلاح «مدیریت زمان» حل شدنی است؟
این اصطلاح برخاسته از پارادایم مدرنیته و نقدِ آن برای دغدغهمندانی اهمیت دارد که به دنبال افق تمدن اسلامی هستند. افقی که با حل شدن در جهان مدرنیته محقق نخواهد شد بلکه با عبور از آن و نگاه سراسر انتقادی به عالم مدرن (به عنوان یک تجربهٔ بشری در افق تاریخی) محقق خواهد شد.
این نوشتار (و تمامی مقالات منتشر شده از اینجانب در باب مدیریت زمان)، تلاشی خرد در این راستا برای فهم و نسبت شناسی هویتی ما با اصطلاح «مدیریت زمان» و «کارآیی» است به این امید که اندیشهورزانی توانا وارد این تعامل فکری شده و هر کس بعد از مطالعه، از زاویهٔ نگاه نقادانهاش محصول فکری متفاوتی تقدیم کند که شکوفایی در همافزایی با آراء متفاوت است و ما تابع بهترین آراء هستیم و این چیزی است که قرآن به ما آموخته است[1].
طرح مسأله
«مدیریت زمان» جزو اصطلاحات پر استعمال از صنعت گرفته تا زندگی فردی است که طرفدارانی فراوان در جهان دارد. این مقوله شامل مباحث متنوعی مثل «هدفگذاری»، «اولویتبندی»، «مدیریت ارتباطات» و… است که در زمرهٔ مطالعات میان رشتهای است. اما چه وجاهتی در لفظ مرکّب «مدیریت زمان» هست؟ سؤال من ناشی از شکی در نسبتشناسی ما با تمام تعالیم برآمده از غرب مدرن است و این لفظ مرکّب، در همان جا وضع و استعمال شده است.
سرآغاز این اصطلاح را به «فردریک وینْسلو تایلر » (اواخر قرن ۱۹ و ابتدای قرن ۲۰) نسبت میدهند؛ یک مهندس مکانیک آمریکایی و نویسندهٔ کتاب «The Principles of Scientific Management»، که برای افزایش بهرهوری در «تولید صنعتی[2]» دیدگاههایی را مطرح کرده است. قطعاً چنین لفظی حامل فرهنگ برآمده است؛ به بیانی دیگر، این لفظ برآمده از فضای تفکر سرمایهداری و فرهنگ «تولید صنعتی» است که در آن، مفاهیمِ «سرعت» و «تکاثر طلبی» برجسته است؛ پس آیا خود القاکنندهٔ چنین تفکر و فرهنگی نیست؟
مثبت قضیه این است که «مدیریت زمان» با نتایجی مثل منظم و برنامهدار بودن، هدفمند بودن، مولّد بودن و… همراه است و اینها مطلوب دین و بلکه مورد توصیهٔ اهلبیت (علیهم السلام) است. ما میتوانیم از این مقوله در راستای این نتایج، با صرفنظر از فرهنگ «استعجال» و «تکاثر طلبی» بهره ببریم ولی همچنان این ایراد بر وجاهت اصطلاح «مدیریت زمان» وارد است که: «مگر زمان مدیریت شدنی است؟» آیا اصطلاحی بهتر، دالّ بر آن نتایج مفید (مثل نظم هدف، تولید و…) نیست؟ من تا کنون نیافتم و تنها میتوانم این توجیه را بیان کنم که: «اصطلاح مدیریت زمان از باب مجاز است با قرینهٔ ظرفیه» که بیانش در ادامه میآید.
توجیه لفظی مدیریت زمان
زمان ظرفی است محیطِ بر ما و ما و تمام امور برآمده از شرایط محیطی، مظروفی هستیم محاط در ظرف زمان. پس مدیریت زمان در استعمال مجازی صحّت مییابد و خود مجاز از مدیریت مظروفهای زمانی یعنی امور برآمده از شرایط محیطی[3] است. انگار مدیریت مظروفها (یعنی امور محاط در ظرف زمان مثل اولویتها، کارها، وظایف، قرارها و…) موجب میشود که نستبی مولد با ظرف زمان داشته باشیم. یعنی در بازهٔ زمانی کوتاهتر، کیفیت و کمیت بیشتری را تولید یا منجّز کنیم. این مدیریت مظروفها در کیفیت نسبت ما با ظرف زمان مؤثر است. در استعمال از باب مجاز، مدیریت به ظرف نسبت داده شده است. انگار اثر این مدیریت بر خود ظرف ولی در حقیقت بر نسب ما با این ظرف اعمال شده است و ذهن ما به جای نسبت، خود ظرف را مرآی خود قرار داده است بنابراین برای دلالت بر شمولیت کل مظروفها، وضع اصطلاحی ناظر به کل ظرف میکند: «مدیریت [ظرف] زمان» که خود دلالت میکند بر مدیریت مظروفهای مقید در زمان.
پاورقی
[1] فَبَشِّرْ عِباد * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (الزمر/۱۷-۱۸) [ترجمه:] به بندگان بشارت بده. همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از بهترین آنها پيروى مىكنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
[2] manufacturing
[3] مقصود از محیط در اینجا، همان «احاطه کننده» است که شامل هم ظرف زمان میشود و هم ظرف مکان.