مدیر زندگی

آیا برنامه ریزی، قیدی بر ابتکار عمل شماست؟ (پادکست)

آیا برنامه ریزی

آیا برنامه ریزی و داشتن نظم در زندگی، جلوی دست و پای شما را می‌گیرد؟

🔸 دستهٔ اول برنامه ریزی را قیدی می‌بینند که جلوی ابتکار عملشان را می‌گیرد؟

🔹 دستهٔ دوم برنامه ریزی را چهارچوبی می‌بینند که به روال کارشان انسجام می‌دهد؟

جالب این جاست که هر دو دسته، یکدیگر را قضاوت می‌کنند که:

🔸 شما عین ربات هستید! زندگی شما هیچ رنگ خلاقیتی ندارد!

🔹 آره شما هم همه چیزتان در هم و بر هم است! هیچ نظم و نظامی ندارید!

✅ و هر دو، قضاوت بی‌جایی می‌کنند. هر کس طبع شخصیتی دارد مثل طبع بدن!

بزرگ‌ترین اشتباه در مدیریت زمان این است که بدون توجه به طبع شخصیتی، برنامه بریزیم.

اگر این موضوع برایتان جالب شد، فقط ۶ دقیقه وقت بگذارید و به صوت زیر گوش دهید.👇

دانلود

آیا برنامه ریزی قید است؟

به یکی از دوستان مدیریت زمان و برنامه ریزی را آموزش می‌دادم و کمکش می‌کردم تا به آن هدفی که می‌خواست برسد.

روزی به من گفت که من چارچوب قبول نمی‌کنم. از شخصیت‌هایی هستم که احساس می‌کنم این چیزها جلوی دست و پای من را می‌گیرد.

گفتم: «تو از طبع شخصیت‌هایی هستی که احساس می‌کنی برنامه جلوی آزادی عملت را می‌گیرد!»

گفت: «دقیقاً»

گفتم: «و خیلی هم به خلاقیت بها می‌دهی.»

گفت: «دقیقا»

گفتم: «و تو از کسانی هستی که بین شغل تایپیستی و کار رسانه، رسانه را ترجیح می‌دهی.»

خندید و واقعاً همین طور بود. شغلش تایپ در یک مؤسسه بود و به کارهای رسانه علاقه دارد ولی شرایط برایش طوری شد که به تایپ مشغول شد.

شما چطور؟ آیا شما هم همینطور فکر می‌کنید که برنامه ریزی،‌ قیدی‌ست بر شما؟

آیا احساس می‌کنید که جلوی دست و پای شما را می‌گیرد؟ اگر چنین حسی دارید، شما از نوع شخصیتی هستید که اسمش را طبع شخصیتی خلّاق می‌گذاریم.

و در مقابل این طبع شخصیتی، چیزی‌ست که اسمش را طبع شخصیتی منظم می‌گذاریم.

منظم‌ها کسانی هستند که می‌خواهند همهٔ کارهایشان را طبق یک چهارچوب منظم انجام می‌دهند.

مثال می‌زنم: این‌ها باید حتماً کارهایشان را با چک لیست بنویسند و برای هر کاری از پیش برنامه ریزی می‌کنند. حتی اگر هم بخواهند سفر بروند، برنامهٔ سفرشان را با جزئیات برنامه ریزی می‌کنند.

و دقیقاً طبع شخصیتی مخالف این‌ها، کسانی هستند که اصلاً از این کار خوششان نمی‌آید. قبول نمی‌کنند برای هر کاری برنامه ریزی کنند. چون این‌ها طبع شخصیتی خلاق هستند و احساس می‌کنند این چهارچوب‌ها، جلوی خلاقیت و ابتکار عملشان را می‌گیرد.

جالب این‌جاست هر دو طبع شخصیتی یکدیگر را قضاوت می‌کنند. نه طبع شخصیتی خلاق، منظم را درک می‌کند که مثلاً: «شما منظم چطوری برای همه چیزتان را برنامه می‌ریزید؟ آیا برای هر سفرت باید برنامه ریزی با ریز جزئیات بکنی؟» اصلاً نمی‌تواند این را قبول کند.

از این طرف، طبع شخصیتی منظم‌ها، دقیقاً خلاق‌ها را مورد قضاوت قرار می‌دهند که: «شما چقدر آدم‌های در هم و بر همی هستید! چقدر آشفته هستید. اصلاً هیچ چیزتان روی نظم و روال نیست.»

من دو برادر می‌شناسم و دقیقاً هر دو دارای طبع شخصیتی مقابل به هم هستند. یکی‌شان خیلی به خلاقیت بها می‌دهد و دیگری به نظم. یکی به انیمیشن علاقه دارد (دنیای رؤیاها و خلاقیت) و دیگری مهندس آی‌تی است و مشغول به کار. آن دیگری به این یکی می‌گوید: «من شماها را درک نمی‌کنم! شماها [با این بی‌نظمی] چطور می‌خواهید زندگی کنید؟!»

اینجا سؤالی مطرح می‌شود که کدام طبع شخصیتی بهتر است؟ هر کدام، خودشان را بهتر می‌بینند و شخصیت مقابل خودشان را قضاوت می‌کنند ولی این جا طبع برتری وجود ندارد!

هر کدام مزیت‌ها و ضعف‌های خودشان را دارند.

طبع شخصیتی خلاق، خلاقیت دارد. آیا می‌دانید خلاقیت کجا خیلی به کار می‌آید؟ در حل مسأله! جایی که منظم‌ها با نظم و برنامه پیش می‌روند، ممکن است یک جاهایی به بن‌بست برسند و این جا نظم و برنامه دیگر جواب‌گو نیست و این‌ها دیگر نمی‌دانند چه کنند؟ اینجاست که خلاق‌ها می‌توانند مشکل را حل کنند، چون خلاق‌ها به امور از زاویه‌ای نگاه می‌کنند که منظم‌ها نگاه نمی‌کنند.

و همین طور از این ور، منظم‌ها، به علت این که همهٔ کارهایشان روی چهارچوب مشخصی است، به بیان زبان عربی، مُنتِج هستند. یعنی نتیجه می‌دهند. یا به تعبیر فارسی مولد هستند. همیشه کارهایشان یک خروجی مشخصی دارد.

به بیانی دیگر، طبع خلاق، طراح هستند و از زاویهٔ جدیدی به امور نگاه می‌اندازند و ابتکارات جدیدی را طرح ریزی می‌کنند که خیلی مورد نیاز است، خصوصاً در شرایطی که آدم به بن بست رسید؛ نیاز دارد یک طرح و برنامهٔ ابتکاری برای رفع بن بست بریزد و طبع منظم، کسانی هستند که مولدند.

شرایط ایده‌آل این است که انسان در هر دو طبع شخصیتی به نقطهٔ تعادل برسد.

انسان‌هایی که بیش از اندازه خلاق هستند، خیلی مولد نیستند. چرا؟ چون هرگز چهارچوب نمی‌پذیرند و داشتن چهارچوب، شرط مولد بودن است. مثل کارخانه‌ای که روال (خط مونتاژ) منظمی دارد که اگر این را از آن بگیریم، نتیجه بیرون نخواهد داد.

و همین طور برعکس! اگر بیش از اندازه منظم باشید و به خلاقیت بها ندهید، خیلی جاها به مشکل می‌خورید. نمی‌توانید حلّ مسأله کنید.

پس توصیهٔ من به انسان‌هایی که به خلاقیت بها می‌دهند این است که حتماً نظم و برنامه را جدی بگیرید. اگر این را قید می‌بینید، بدانید که این قید خوب است، چون باعث می‌شود که مولد باشید. وگرنه خلاق هستید، اما مولد نمی‌شوید. آن گاه زندگی شما طوری می‌شود که همه‌اش از این شاخه به آن شاخه می‌پرید و به جایی نرسید و این خوب نیست.

همین طور انسان‌های منظم، اگر چه نیازی ندارند به آن‌ها بگوییم که نظم و برنامه مهم است؛ خودشان ذاتاً عشق برنامه هستند ولی حتماً به خلاقیت هم بهایی بدهید که لازمهٔ خلاقیت، چهارچوب ناپذیری است. حتماً به امور از زاویهٔ جدیدی نگاه بیندازید و بدانید زندگی همه‌اش این نیست که همه چیزش در چهارچوب باشد.

نقطهٔ تعادل بین هر دو طبع شخصیتی (یعنی خلاق و منظم)، نقطهٔ ایده‌آل است. تلاش کنید و به این تعادل دست یابید.

موفق باشید.

به دیگران بفرستید

مهدی سلیمی

مهدی سلیمی

محقق، نویسنده و مدیر ارتباطات مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *